به نام خدا

 

سلام.

سلام لاله ، سلام لادن.
ما این روزها را در قرنطینه‌ی خانگی به‌سر می‌بریم و حال و اوضاع عجیبی کل دنیا را فرا گرفته.
حال شما چطور است؟
امیدوارم حالتان خوب باشد و مثل تصویری که از روزهای آخرتان در ذهنم باقیست لبهایتان خندان باشد.
 لاله - لادن خواهران بیژنی ،  ۲۸ آذر ۹۸ ، عصر روز پنج شنبه تنهایی ناهار می‌خوردم ، مشکلات آن روزها بهم فشار آورده بود ، نمیدانم چه شد که یاد شما افتادم.از آخرین خبری که از شما داشتیم 16 سال می‌گذشت. سال 82 کلی برایتان دعا کردیم . کلی پیگیرتان بودیم. وقتی سوار هواپیمای سنگاپور شدین، دلِ ما هم همراهتان بود . وبعد از آن عمل ناموفق کلی ناراخت شدیم. تشییع پیکرهایتان گواه بر همدلی ما بود.

28 آذر شب در کانالم نوشتم ، چقدر سال 82 دغدغه هایمان کم بود که ، کلی بابت شما دو خواهر غصه خوردیم و چقدر اخبار رسانه به شما دو خواهر پرداخت کردند.

چند هفته بعدش ، صبح که از خواب بیدار شدم. گفتم خدایا خسته شدم از این روزای تکراری.
تا اینکه رسیدیم به سال 99 
این روزها هم به کاری نکردن گله‌مندیم. از اینکه هیچ کاری نمی‌کنیم خسته‌ایم.

لاله و لادن ، نمی‌دانم ،شاید فردا روزی هم به این روزها غبطه خوردیم که سالم و سلامت کنار خانواده بودیم و قدر ندانستیم.


پ‌ن1: تعریف از خود نباشه ، نامه من نتیجه اخلاقی هم داشت. :))
پ‌ن2: اگر لاله و لادن رو به یاد ندارین این

لینک رو بخونین.
پ‌ن3 : از معدود نوشته های این وبلاگ بود که به عاشقی ربط ندادم

 


تشکر میکنم از آقاگل بابت راه اندازی این پویش و از مستور ، بابت دعوت به این چالش {بعد دوسال یکی هم پیدا شد منو دعوت کرد :)) }


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها