روز برفی


به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست
سلام
صبح وقتی چشامو باز کردم با همچین صحنه ای روبه رو شدم ، که البته تو تبریز اینجور چیزها دم عیدی زیاد شگفت انگیز نیست .
 و داشتیم سالهای قبل که بعد تعطیلات عید هم برف سنگینی باریده .
ولی امروز اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بیت از استاد شهریار بود:

بی ثمر هرساله در فکر بهارانم ولی 
چون بهاران می رسد با من خزانی می کند

و این باعث شد که در مغازه این بیت رو چند بار بنویسم
من اشتباهی بهاران را بهارم نوشتم

 بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی


سال جدید در راهه ، اما امسال تب وتاب شب عید خیلی کم رنگ شده ، شایدم من اینطور احساس میکنم. حداقل تو خونه ما که اینطور بوده، هرسال این مواقع نمیدونستیم چکار کنیم و کلی برنامه قبل لحظه تحویل داشتیم . اما امسال کار هست ولی کسی حوصله شو نداره ،و کلی کار که موکول میشه به بعد ها :)
سال 97 هرچی که بود ، داره دقایق آخرشو سپری میکنه.امیدوارم سال پر خیر و برکتی در پیش داشته باشین
اگه کسی از دستم ، از سخنم ، هرچی از من ناراحتی داره امیدوارم حلالم کنه انگار دارم برا همیشه وداع میکنم»
لحظه تحویل سال اگر حال دعا یافتین منو هم دعا کنین.

پی نوشت اول: بهترین لحظه تحویل سالتون کی بود ؟ چرا؟
بگین منم یکی دو مورد میگم.

پی نوشت دوم: روز مرد به مردها و پسران تبریک میگم
و دختر ها امیدوارم اولین سین امسالتون ، همون سینی ای باشه که به خواستگارتون چایی میارین :))

پ ن سوم: سال تموم شد و امسال هم به او نرسیدیم :(

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها